نبودن

چه سیل طغیانی و شگفتی سر از درون من باز کرده است!

نیندیشم !

اما صدایی که هیچ گاه در سکوت این شب ُ خاموش نمی شود!

فریاد دردمند و ملتهب من !

ناله هایم را از فاصله پنج هزار سال می شنوم

و دست به در و دیوار این جهان تنگ می کشد

چه خوب است نبودن من؟!