شلمچه!

یک شلمچه خستم امروز

چند فکه غرق اندوهم

این همه آوار ای دست

یک سحر از شانه ام بردار

مرز پا افتادن گلخانه ها را دیده ام

بال ترکش خورده ی پروانه ها را دیده ام

در نخواه بادها ترکش فراوان دیده ام

گردش تابوت ها را در خیابانها دیده ام !