تقدیرمان تاوان یک عشق است ُ تنهایی
تکثیر در شب ُ مثل طعم کال لالایی
یک عشق با شعر بلند ((دوستت دارم))
ریخته بر تارک یک عصر رویایی
تقدیرمان ُ بگذر که با تقدیر یا هر چیز
اما تو در هر جا که باشی ُ باز اینجایی
چندی ست با گلسنگهای کوچه ی خورشید
هر پنجره دارم به احساسات هم آوایی
هر پرسه ام در اضطراب چشمهایت اما ...
یا من نمی بینم تو را یا تو نمی آیی؟!