تنهایی ام را با تو قسمت می کنم - سهم کمی نیست
گسترده تراز عالم تنهایی من , عالمی نیست
غم آنقدر دارم که می خوام تمام فصلها را
بر سفره ی رنگین خود بنشانمت .غمی نیست
حوای من بر ! بر من مگیر این خود ستائی را - که بی شک
تنهاتر از من . درزمین وآسمانت .آدمی نیست
آئینه ام را بر دهان تک تک یاران گرفتم
تا روشنم شد .در میان مردگانم همدمی نیست
همواره چون من .نه . فقط یک لحظه خوب من بیندیش
-لبریزی از گفتن . ولی در هیچ سویت محرمی نیست
شاید به زخم من که می پوشم ز چشم شهر آن را
در دستهای بی نهایت مهربانش مرهمی نیست
شاید ویا شاید هزاران شاید دیگر -اگر چه
اینک به گوش انتظارم -جز صدای مبهمی نیست
سلام پیشنهاد می کنم تهاییت را با هیچ کس حتی او تقسیم نکن چون هیچ کس جز خودت طمع شیرین تنهاییت را نمی داند.
موفق باشی به من هم سر بزن .الهام