وقتی مرُدم روی قبرم ننویسید که بودم
وقتی مرُدم روی قبرم ننویسید نه شعری نه شعاری
نمی خواد سنگ روی قبرم بذارید...
وقتی هر اومدنی رفتنی داره
نمی خواد گل روی قبرم بکارید...
خیلی وقتها پیش از این مرده بودم
بدون سنگ ُ بدون نام و نشون می خوام باشم
برای مردنم کسی رو خبر نسازید
نامه ای که گر افتد به دست خواهرم
وگر افتد به دست دلبرم ُ اشکش فرو ریزد
وقتی مردم روی قبرم ننویسید که بودم
مادر:اگر روزی رفیق مهربانی آمد سراغ من
بگو:فرزندم به ناکامی جان داد وتا آخرین لحظه عمر به سختی سخن می گفت:
خداحافظ عزیزانم
خداحافظ رفیقانم
خداحافظ؟!
دوست خوبم سلام
وبلاگ بسیار زیبایی دارید.
چند مطلب آخرتون رو خوندم عالی بود.
دم رفتن کسی گفت سفر بخیر
که واسم غریب و نا شناخته بود
اما اون وقتی رسید که قلب من
همه آرزوهاشو باخته بود
اما اون وقتی رسید که قلب من
همه آرزوهاشو باخته بود
موفق باشید
به عاشقابه های من سر بزنید
تا بعد سبز باشید و پایدار.
سلام!
خداحافظی ......
............ سخت و جانکاه
.............................. اما زیبا و شیرین
موفق باشی
صدر
سلام دوست عزیز
وبلاگ جالبی داری ولی سعی کن همیشه تکراری نباشه یه تغییری در قالب وبلاگ ایجاد کنی جالب تر میشه
برات آرزوی موفقیت میکنم
خدا نگهدار
بیا با هم بگرییم
بیا با هم بنالیم
بیا همراه مادرهای تنها
به گورستان خاموش
نشان جوانان را بجوییم
بیا با پنجه های خاک سیه را بکاوییم
که از هر گوشه ی آن گل برآریم
بیا بر تربت هر نازنینی
گل اشکی بکاریم ...
چه سخت است
به دست خود جوانی دلربا را به گورستان سپردن!
چه تلخ است ندیده کام دل ناکام مردن !
چه جانرساست ای یار
عزیزان را در درون خاک دیدن!
چه رنج افزاست ای دوست
زیاران رشته ی الفت بریدن
جگر سوز است یا رب
ضجه های مادر شنیدن
و در آن غربت تلخ
زداغ نازنینی خسته در گور
ز بی تابی لب از حسرت گزیدن....
*****
سلام
ممنونم از حضور گرمت
انشاالله که سالهای سال زنده باشی
الا ، ای رهگذر ! منگر ! چنین بیگانه بر گورم
چه می خواهی ؟ چه می جویی ، در این کاشانه ی عورم ؟
چه سان گویم ؟ چه سان گریم؟ حدیث قلب رنجورم ؟
از این خوابیدن در زیر سنگ و خاک و خون خوردن
نمی دانی ! چه می دانی ، که آخر چیست منظورم
تن من لاشه ی فقر است و من زندانی زورم
کجا می خواستم مردن !؟ حقیقت کرد مجبورم
چه شبها تا سحر عریان ، بسوز فقر لرزیدم
چه ساعتها که سرگردان ، به ساز مرگ رقصیدم
از این دوران آفت زا ، چه آفتها که من دیدم
سکوت زجر بود و مرگ بود و ماتم و زندان
هر آن باری که من از شاخسار زندگی چیدم
فتادم در شب ظلمت ، به قعر خاک ، پوسیدم
ز بسکه با لب مخنت ،زمین فقر بوسیدم
کنون کز خاک فم پر گشته این صد پاره دامانم
چه می پرسی که چون مردم ؟ چه سان پاشیده شد جانم ؟
چرا بیهوده این افسانه های کهنه بر خوانم ؟
ببین پایان کارم را و بستان دادم از دهرم
که خون دیده ، آبم کرد و خاک مرده ها ، نانم
همان دهری که بایستی بسندان کوفت دندانم
به جرم اینکه انسان بودم و می گفتم : انسانم
ستم خونم بنوشید و بکوبیدم به بد مستی
وجودم حرف بیجایی شد اندر مکتب هستی
شکست و خرد شد ، افسانه شد ، روز به صد پستی
کنون ... ای رهگذر ! در قلب این سرمای سر گردان
به جای گریه : بر قبرم ، بکش با خون دل دستی
که تنها قسمتش زنجیر بود ، از عالم هستی
نه غمخواری ، نه دلداری ، نه کس بودم در این دنیا
در عمق سینه ی زحمت ، نفس بودم در این دنیا
همه بازیچه ی پول و هوس بودم در این دنیا
پر و پا بسته مرغی در قفس بودم در این دنیا
به شب های سکوت کاروان تیره بختیها
سرا پا نغمه ی عصیان ، جرس بودم در این دنیا
به فرمان حقیقت رفتم اندر قبر ، با شادی
که تا بیرون کشم از قعر ظلمت نعش آزادی
سلام اقا پیام .....
اولا که چرا خداحافظی ؟؟......
این فقط یه متن بود یا واقعا خداحافظی بود ؟؟......
دوما چرا اینقدر تلخ ؟؟.....
چرا این روزا همه خداحافظی میکنند اونم اینقدر تلخ ؟؟......
چرا این روزا همه از مرگ و قبر و سیاهی می نویسن ؟؟......
یه کم امیدوار باشید ....
می دونم که لالایی بلدم و خودم خوابم نمی بره ....
این حرفها رو یکی باید به خودم بگه ......
اما من به شما میگم و امیدوارم همیشه شادو موفق و پیروز و سربلند و خوشحال و شاداب باشید ........
در پناه حق .....
سلام . خوبی ؟ متن با احساسی نوشتی . همه اینها که گفتی برتی منم اجراش کن !!! مواظب خودت باش
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده ی عالم دوام ما
وای خدا نکنه.چرا اینقدر نا امید؟!!!
سلام اقا پیام
حالا چرا همش از خداحافظی
خیلی قشنگه ولی دیگه زیادی نا امید کننده ست
ولی بازم تبریک میگم
سلام
خوبی پیام جان
من این چند وقت زیاد نمی یام
ولی سعی می کنم هر وقت بیام یه سری بهت بزنم
تا خط اتاقم وصل بشه زیاد نیستم
سلام
باحال بور عزیزم.