با تو



با تو همه ی رنگ ها ی این سرزمین را آشنا می بینم.

با تو همه ی رنگ های این سرزمین مرا نوازش می کنند.

با تو من با بهار می رویم.

با تو من در روح طبیعت پنهانم.

در رگ جاری ام. در نبض.

با تو همه ی بودن را ُ شوق را ُعشق را ُ زیبایی

را ُ مهربانی پاک خاوندی را می شنوم.

باتو من در غربت این سرزمین.

در تنهایی این بی کسی.

غرقه ی فریاد وخروش و جمعیتم.

و بوی باران ُ بوی پونه ُ بوی خاکُ

شاخه های شسته ُ باران خورده ُ پاک

همه ی خوش ترین یاد های من ُ شیرین ترین یادگار های من اند.

بی تو ُ من ...